نگاه شاعرکی خرد
به مجموعه ی دنیا
چقدر برای دلم آشنا و دلگیر است
افسوس که شاعرکان و مرغابیان
به شیوه ای یکسان
درد را
در بروزی تمنا وار تحمیق میکنند
کلمات
سیزیف های مصلوبی در جهنم شعرند
روسپیانی رجاله دیده که تنی دوباره به دستمالی میدهند
خرده نگاه هایی مقطع
که با هر آرایشی ، شاعرکی میزایند.....
دلم اما ،
برای حضور بی معنایی های یک دنیا
در خمیازه ی یک اسب آبی
فریاد میکشد....
آذر 80
2 comments:
hich vaght nemishe neveshte haye to ro 1 bar khoondo be natije resid...
dela
nemidanam chera az vaghti roozeye eshgh gerefteam digar khamyaze nemikesham....!
Post a Comment