Sunday, November 27, 2005

poem


دلم به بوی تو آ غشته است
سپیده دمان کلمات آشفته برمی خیزند
و خواب آلوده دهان مرا می جویند
تا از تو سخن بگویم
کجای جهان رفته ای
نشان قدمهات چون دان پرندگان همه سویی ریخته است
باز نمی گردی می دانم
و شعر
چون گنجشک بخار آلودی
بر بام زمستانی
به پاره یخی بدل خواهد شد

شمس لنگرودی

1 comment:

Anonymous said...

ziba bood...
dela.