Thursday, December 21, 2006

Insomnia

بی خوابی شبها را ،
دیگر ،
زایاندن کلماتی در پی نیست.
گم شده ام ،
تناقض نابی در حسرت و بی تمنایی.


چسبناکی امتداد زمان،
بویناکی حجم تصاویر روزانه...
قلمرو بی مرزی از سکوت.


و من
باز گم شده ام ،
به تکرار
گم شده ام :
تناقض نابی در حسرت و بی تمنایی
ملودی کش دار حضوری بی اشتیاق
در حضور بی اشتیاقی...


آه....
سیزیف های مصلوب جهنم شعر
کلمات !
خطوط درهم نقاشی شده ی صورتتان را ،
دوباره ،
تصویر کنید.

10 comments:

Anonymous said...

هر کسی به هر حال کرمی دازه که دیر یا زود مغزش رو خواهد جوید...احساس می کنم این کرم خیلی زود شروع به کار کرده و منتظر مرگ نمونده...کارشم خوب بلده
سیزیف های مصلوب-کلمات-ضجه های ذهنند در چرخ گوشت جمجمه که به دهان می آیند
میشه ماکارونی خوبی درست کرد و لذت برد!!!

Anonymous said...

این نیز بگذرد....

HMN said...

jenabe M.R tavajoh befaramayand:
1) pish farze aval ghalat ast: bande kerm nadaram
2) ehsasetan ghalat ast : kerme vojud nadashteye man na zood shoru be kar karde va na mara montazere marg nemoode
3) belafasele ghalate badi : "karesh ro ham khub balade" vaghti ajore avalo ghalat gozashti haminjoori ye vari miri bala...
4) tashbihetan ghalat ast : siziofhaye masloob jahaneme sher khodeshan tashbih shode-and be kalamat ,shoma lotfan pish farzetan ra varede tashbihe bande nakonid.
5) makarooni ro ham boro ba makaroonie samira ya tak ya zar makaroon dorost kon ,na ba farmayeshate bande.
6) akheish! erza shodam.

Anonymous said...

از این به بعد فقط مربا می دم بابا
ایضا گور بابای ماکارونی از هر نوع بی ناموسیش
ps: S/E is Recommended !

HMN said...

khub ast!
khosheman amad!
morabbaye tameshke koohi bede babba.
inam bebin chi mige taze ba chapar oomade darbe manzel:

S/E report : entamoeba histolytica trophozoite + campillo bacter jejuni + loaloa + vibrio cholera
no blood seen
wbc: many
recomendation : burn subject for god sake!

m.h said...

منت خداي را عز و جل كه ابوالعجايب بشري آفريد كه توانست حال استاد ام.آر را اخذ نمايد به طريقه اي مربا!1

HS said...

مي گذرد
و چيزهايي اين وسط مي ميرد
البته مادرم هميشه مي گفت
خدا بزرگه

Anonymous said...

راجع یه سایز خدا با مادر شما موافقم ولی فکر میکنم ما مسئول مرگ چیزها نیستیم خصوصا اگر این وسط باشند....شاید نفهمیده باشم که چه منظوری داری دقیقا اچ اس.

HS said...

چیزهایی در درون افراد می میرد در وسط همان جایی که داری به فرد امید می دهی یا فکر می کنی باید بگذرد یا می گذرد
همه ما می دانیم که می گذرد قیمتش را چی

این که من وسط کلمات درد آور کسی بگویم می گذرد برای من ...خیلی ناجور است

Anonymous said...

میفهمم چی میگی... هم گفته ام و هم شنیده ام که میگذره... و میدونم که میتونه ناخوشایند باشه... ولی گاهی تنها چیزی که تو کله آدم باقی میمونه همین دو کلمه حقیره...