Tuesday, December 26, 2006

Set me free

رهایم کن
یگانگی اندوه هر انسانی،
این روزها ،
بدیهه ی زمانه است!
چرا دست فرسوده می کنی؟

بگذار اینگونه بماند :
خیال تلخ " از رنجی که می بریم "
طاق بلند دلخوشی های روزانه ام ،
آویز وانهادگی بودهای نا بسوده ام....
خاطر رنجه مکن!

هنوز "بلندای معنی"
کلمات را می آراید
می آلاید
تا " تپندگی اندوه صامتی "
ارضای در خود فرو رفتگی باشد...
بگسل!

صورتک قربانی
ترحمی است
که به علاقه قلب میشود.
بیش از این ندانسته ام...
رهایم کن!

6 comments:

HS said...

كلمات كه دستت بيافتد چه ها كه نمي كني
ديوانه مي كني
سيزيف هاي مصلوب داغ تازه مي كند
كاش باز هم خواب بماني

Anonymous said...

feel my world shake
like an earthquake
hard to see clear,is it me or is it fear?
....
set my anger free...set me free
...
(metallica,st anger.2003)

Anonymous said...

سلام
دوست گرامی؛ اگر مایلید در این بازی شرکت کنید:
http://the400blows.blogfa.com/post-15.aspx

Anonymous said...

مجددا سلام
ببخشید
باید می نوشتم دوستان گرامی
اگر مایلید در این بازی شرکت کنید
http://the400blows.blogfa.com/post-15.aspx

Anonymous said...

be hs:
salam.
emrooz dashtam nazaraye arshivamo mididam,,,
oomadam begam : delam barat tang shode hs joonam.(boghz)
dela(albate age mano yadet bashe...)

Anonymous said...

بودای سرگردان
اندر خم کوچه تردید
محکم بر زمین آرمیده
و تصور رنج را
همچون شرابی تلخ
زیر زبان لذت مزه مزه می کند