پسره به زور دستمو میکشید و گفت آقا ... تورو خدا، بخر دیگه! فقط یه دونه! گفتم شماها که همش به دخترا آدامس میفروشین چیه به من گیر دادی؟ گفت نه اونا دستشون سرده ازشون می ترسم! گفتم نه آدامس نمی خوام، گفت تورو خدا واسه زنت بخر، خندم گرفت. گفتم زنم کجا بود! گفت پس واسه دوست دخترت بخر! گفتم نه اونا سردن ازشون خوشم نمی آد! خواستم باش شوخی کنم ولی یه دفعه ناراحت شد و سرشو انداخت پایین، بعد سریع سرشو اورد بالا و انگار چیز مهمی کشف کرده باشه گفت: پس واسه مامانت بخر اون گرمه!بهش گفتم به شرطی که یه دونه رو هم واسه مامان خودش ببره!
پول رو که گرفت با خوشحالی دوید و از پشت داد زد که مامان نداره!
به آدامس تو دستم نگاه کردم!
No comments:
Post a Comment